محمد طهمحمد طه، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

بهشت زندگی

هفته 23 بارداری (الان 22 هفته و 5 روزته عزیزم)

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ اكنون طول بدن كودك شما بيشتر از 29.2 سانتي متر و وزن او بيش از 450 گرم است. پوست او قرمز و چروك خورده است. رگهاي خوني در ريه او در حال رشد هستند تا او را براي تنفس آماده كنند. او عمل بلعيدن را انجام مي دهد اما در اغلب كودكان اولين خروج مدفوع پس از تولد صورت مي گيرد. صداهاي بلند (از قبيل صداي پارس سگ يا جاروبرقي) در داخل رحم شنيده مي شوند اما كودك شما را آزرده نمي كنند و حتي موجب آشنايي او با اين صداها نيز مي شوند به نحوي كه او پس از زايمان از اين صداها نخواهد ترسيد. در عين حال مراقب صداهاي خيلي بلند كه حتي گوش شما را آزار مي دهد باشيد. شما چگونه تغییر می کنید؟ اگر در سه ماهه اول دچار سردرد مي شد...
27 تير 1390

هفته های 21 22 23 24 بارداری

  هفته 21 بارداری: در این هفته از شفافیت پوست کودک کمی کاسته می شود، گلبولهای سفید خون کودک شروع به تولید می کنند. این دسته از سلولهای خونی مهمترین دفاع بدن در مقابله با بیماری وعفونت هستند. در این هفته زبان کودک بطور کامل شکل گرفته وجوانه های چشایی در روی زبان شروع به عمل می کنند. سیستم گوارشی کودک آب و قند را از مایع آمنیوتیک که کودک بلع می کند، جذب کرده ومواد دفعی را از طریق روده بزرگ دفع می کند. در این هفته وزن کودک 350 گرم و اندازه او حدود 20 سانتیمتر است. در این هفته توصیه می شود مادران حتی در صورت عدم تمایل به استراحت ، جهت حفظ سلامتی خود وکودک ، درطول روز ساعاتی را به این امر اختصاص دهند. در این هفته ممکن است به طور مک...
20 تير 1390

قبول شدن مرحله اول حوزه

سلام پسرم الانه از حوزه قبا تماس گرفتند که تو مرحله اول حوزه قبول شدم ،گفتند برای مصاحبه به زودی تماس می گیرند. باز هم بابا مصطفی در دسترس نبود آقای حسینی هم که دو ماه منتظر ایمیلش بودم پیام گذاشته بود فردا جواب سوالامو میده خیلی خوشحال شدم میگم برا موفقیت ما دعا کرده بودی؟آخه تو پاک و معصومی انشالله که همیشه پاک بمونی ...
12 تير 1390

زحمتهای مامان

به نام خدا امروز مامان گفت تکون خوردی برای بار اول،باعث خوشیهای مامانت شدی،فقط بدون که مامانت زحمتهای زیادی تا امروز کشیده برای تو،بزرگ شدی هوای مامانتو داشته باشی
12 تير 1390

اولین تکان محمد...

امروز ساعت ١٢ ظهر بود ، جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم و کنترل تلویزیون روی شکمم بود. یهو دیدم کنترل یه نکون خیلی کمی خورد ، اول احساس کردم به خاطر نفس کشیدن بالا پایین شد ه اما دیدم نه ،یه چیزی زیر پوستم تکون می خورد.مثل نبض زدن ولی با فاصله ٤ یا ٥ ثانیه فهمیدم پسرم داره ابراز وجود می کنه فورا زنگ زدم به بابا مصطفی ولی باز هم در دسترس نبود و منتظرم الان که می رسه به عنوان خبر اول امروز بهش بگم. الان هم بابا مصطفی رفته خرید برای خونه کنه و بعد بیاد پیش ما همین... ...
11 تير 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهشت زندگی می باشد